تصویرسازی با هوش مصنوعی (Artificial Intelligence Image Generation) به معنای استفاده از الگوریتم‌ها و مدل‌های هوش مصنوعی برای ایجاد تصاویر جدید است. این تصاویر می‌توانند شامل صحنه‌ها، اشیاء، چهره‌ها و سایر عناصر بصری باشند. ما فرایند خدمات تصویر سازی در تهران را برای شما در خانه ایده موسارت انجام می دهیم از همین رو امروز به سراغ تصویرسازی با هوش مصنوعی میدجرنی رفتیم و اشعار شاعر پر آوازه کشورمان خیام بزرگ رفتیم و اشعاری از وی را خودمان دوست داشتیم را به هوش مصنوعی سپردیم تا برایمان حال و هوای خیام را تصویر کنید در ادامه همراه با ما باشید :

تصویرسازی شعر با هوش مصنوعی

 
یک‌چند به کودکی به استاد شدیم
‏یک‌چند ز استادی خود شاد شدیم /

‏پایان سخن شنو که مارا چه رسید
‏چو آب برآمدیم و چون باد شدیم!
یک‌چند به کودکی به استاد شدیم
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
 
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
‏با ماهرخی اگر نشستی خوش باش /

‏چون عاقبت کار جهان نیستی است
‏انگار که نیستی چو هستی خوش باش

 

 

لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَت‌باز
‏از روی حقیقتی نه از روی مَجاز /

‏یک‌چند درین بساط بازی کردیم
‏رفتیم به صندوقِ عدم یک‌یک باز

 

لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَت‌باز
اسرار ازل را نه تو داني و نه من

 

اسرار ازل را نه تو داني و نه من
‏وين حرف معما نه تو خوانی و نه من/

‏هست از پس پرده گفت و گوی من و تو
‏چون پرده بر افتد، نه تو مانی و نه من خوش باش

 

 

گویند کسان بهشت با حور خوش است
‏من می‌گویم که آب انگور خوش است /

‏این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
‏کآواز دهل شنیدن از دور خوش است

 

گویند کسان بهشت با حور خوش است
می نوش که عمر جاودانی اینست

 

می نوش که عمر جاودانی اینست
‏خود حاصلت از دور جوانی اینست /

‏هنگام گل و باده و یاران سرمست
‏خوش باش دمی که زندگانی اینست

 

 

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
‏حالی خوش دار این دل پر سودا را /

‏می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه
‏بسیار بتابد و نیابد ما را

 

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان

 

گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
‏برداشتمی من این فلک را ز میان /

‏از نو فلکی دگر چنان ساختمی
‏کازاده بکام دل رسیدی آسان

 

یاران موافق همه از دست شدند
‏در پای اجل یکان یکان پست شدند /

‏خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
‏دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند.

 

یاران موافق همه از دست شدند
این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست

این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌ست
‏در بند سر زلف نگاری بوده‌ست /

‏این دسته که بر گردن او می‌بینی
‏دستی‌ست که بر گردن یاری بوده‌ست

 

آنان که محیط فضل و آداب شدند
‏در جمع کمال شمع اصحاب شدند /

‏ره زین شب تاریک نبردند برون
‏گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

 

آنان که محیط فضل و آداب شدند
ای بس که نباشیم جهان خواهد بود

ای بس که نباشیم جهان خواهد بود
‏نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود /

‏زین پیش نبودیم و نبود هیچ خلل
‏زین پس چو نباشیم همان خواهد بود

 

یک قطره آب بود و با دریا شد
یک ذره خاک و با زمین یکتا شد /


آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد خیام مست شدند.

 

یک قطره آب بود و با دریا شد
بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *